ابولاشی صدیق می خواست به پند امام نقی عمل کند. ایشان فرموده بود هرکس به من کلمه ای بی آموزد من را بنده خود کرده است.
پس ابولاشی برای آموختن زبان تلاشها کرد و برای تنوع و ایثار و بندگی برای یادگیری هرکلمه غلام دلرباهای هفتاد و ملت شده بود. از دختران دعوت می کرد و به سفرها میرفت زبانها آموخت و با دختران حال و حول کرده بود و شیطنتها کرده بود که به انقراض نسل زن ها منتهی شده بود چون وی در هر مکان بعد از لاو در کردن با عشقی پاک و مسلمانی ، میزبان یا میهمان را تناول می کرد تا جزئی از وجودش شود.
One TED.
Law she. Far hot Moc darling.
Car a code a Toast.
Car, code a T.
Tow, now me, knew we shit T! na man.
Zoo all fucker e, do set toast.
Adam Car!
از کتاب مسلمان از دراکولا خونخوارتره.
امام در خاطرات خود نوشته در چند خانه روزی ۱۰۰۰ نفر می کشند و دانته اگر زنده بود می نوشت آنچه درباره اسلام در کمدی الهی نوشتم از نادانی بود! فحش کلفت بلد نبودم نثار اسلام و مسلمان و مقدسات اسلام کنم.
این است مقدسات اسلام عزیز!
In ass, moc add ass out, ass lam! As is...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر