یک حوری قشنگ که از وزن بچه کمی خسته شده و درد کمرهم دارد |
یک گل زیبا یا یک فرشته که دو مرد عاشق او هستن و سه نفری به هم حال میدن و لذت می برند. |
روزی ابولاشی صدیق عر و گوز در میداد که زن شوهر دار با زنا کردن شوهر خود
را در خطر می اندازد پس باید گرفتار اره گوز اسلام یا همانا سنگسار شود.
امام نقی می گذشت با عصا برسر وی کوفت و فرمود:
مردک الاغ، کص و رحم و ۹ ماه حمل و زایمان و همه لذت و درد مال خود زن است کون شپهرش چطور این وسط پاره میشود که با زنا کردن زنش و حتی حامله شدندش حتی روا باشد زنش یک اخم از مرد ببیند؟ چه رسد به دشنام یا کتک یا زندان یا شلاق یا شکنجه یا مرگ!؟
سپس امام سوسن را به خانه مردی که سوسن هوس کرده بود با او لاو بترکاند و جماع کند رسانید و سپس همسر معتصم و ابولاشی صدیق را به عشقولانه دو به یک دعوت کرد و با خود برد.
ممد ابولی و تورج رام و نیکونژاد که با ماشین زمان آقای ووبهی به سامرا سفر کرده بودند دهانشان آویزان مانده طرح سنگسار امام را میریختند که امام از پشت با ذوالنقار گوشتی خود حسابشان را رسید.
تفسیر النقی:
اگر خدایی واقعا وجود داشت آیا اجازه می داد با تابوسازی های خودش و نران آلفا و لاتها و قلدرها ،زنان انواع رنجو درد را متحمل شوند؟ از متلک های بد تا محدودیت و تبعیض و تا مجازات هایی نظیر زندان و شلاق و مرگ بخاطر لذت دادن و مهربان بودن؟
از دختران مدرسه ای و زنان پاک و گلی چون جنده ها و زنان شوهردار؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر