حدیث از امام نگی:
آزادی مردانگی و عدم تکلیف مرد نسبت به زن و حسادت و قلدری مردان، جهان را بیابان می کند!
و
آزادی زنانگی و حقانیت زنان و برهنگی و مهربانی زنان، جهان را گلستان می کند!
از کتاب:
بگم؟ نگم؟ میگما؟
روایت شده ابولاشی صدیق از شنیدن این حدیث عصبانی شد و جنایت ها کرده بوده بود تا بدان حد که قیصر روم تا سالها ورود عرب و ترک و ایرانی به بلاد فرنگ را ممنوع کرده بود.
تفسیر النقی:
ادیان باستان را اوباش و لاتها و قلدران بیابان ها تاسیس کرده اند و آنقدر از خود راضی بودند که اوهام منبعث از بی سوادی و ژنتیک معیوب خود را فرمان و سخن خدا اعلام کردند و آنقدر ظالم و برده دار بودند که قوانینی گذاشته اند که مافیایی ها و لاتها و ارتشی ها و آشغال ها و قلدرها خواهان آن هستند.
بیاد داشته باشید نمایش زیبایی های بدن زن و نمایش اندام جنسی زن و نمایش رابطه جنسی زن و مرد نمایش زیبایی خلقت است و چون پیامبران باستان اوباش بودند ژنتیک ضد زیبایی داشتند و درکشان متفاوت از آدم حسابی بود. لذا زنانی که زیبا نمایی کرده اند نمایش آن برای پدرشان و برادراشان و فرزندشان نوع دیگری است و همه با لذت متفاوت نگاه میکنند.
پدر و بردارشان و فرزندشان از زیبایی عمل لذت می برند ولی تو شاید همذات پنداری و لذت دیگر ببری.
در شهرستانهای تهران زمانی سطح فکر پایین بود و جوانان که ماهواره می دیدند چنین گوه هایی می خوردند که الان می نویسم:
- خاک توسرش نگاه کن خواهر و برادر بالغ دارند با شورت و کورست با هم شنا می کنند.(به مایو بیکینی می گفت)
- خاک تو سر شوهره و پدره، نگاه کن در مهمانی دخترش آواز می خواند آدم شق درد می گیرد، بعد پدر و برادر و پسر دارند گوش می کنند.
- خاک تو سر زنه مرده بهش آمپول زده.
اینها طرز فکر مردم عن و گوه مسلمان ایران است که حتی آواز و رقص را زشت میدانند و ما به شما خارجی ها اعلام می کنیم بخواهید مردم ایران را که ضد زن است نابود کنید و به جهنم بفرستید به شما کمک می کنیم.
لذت بردن حلال است و رابطه جنسی منع شده است ولی ایرانی ها و یهودی ها و عرب ها و ترک ها از هرچه داستان ها میسازند.
رامسس تورگی و ابول قرنه و ابولاشی صدیق به رستوران رفته بودند و مهمان زنان چادری بودند. هر سه به زنان نگاه می کردند و غذا می خوردند.
رامسس تورگی شاه جوادیه تهران: آ نگاه کن. لقمه در دهان گذاشت زبان کوچکش را دیدم. یک قطره بزاق ریخت روی دستش. چه زایس زن جلوی آدم غذا بخوره. پیامبر بودم حتما ممنوع می کنند.
ابول قرنه عن و گوه مردم سولوقان: عجب لقمه قورت داد اینجوری از گلوش پایین رفت آدم ساندویچ بتپونه تو دهنش هنوز نجوید یکی بکنه توش زبون کوچکش تکون بخوره.
ابولاشی صدیق از عربستان: عجب فاجره فاسقه ای است فکر نمی کند جای لبش روی لیوان میماند؟ سایز لبش و حجم گلوش مشخص میشود؟
این سه اوباش یک صدا: خاک توسرتون ما حتی با خواهر و دختر و مادرمون ناهار هم نمی خوریم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر