روزی ازرق شامی از لهو و لعب شبانه برمی گشت و امام نقی را دید و پرسید:
اماما از چه روست که در دیار شما پلیس پیشگیری از هیچ دزدی و قتل و کلاهیرداری و ضرب و شتم جلوگیری نتوانسته بکند؟
او دیده بود که پلیس ها شغل خود را ( پیشی گیری) خوانده بودند و تمام گربه ها را دستگیر کرده بودند در حالیکه مردم گزارش دایناسور داده بودند.
پلیس ها در توجیه گفتند چون دایی ناصر را دوست دارند به خواست مردم توجه نکرده اند و به عنوان شغلی خود که پیشی گیری است عمل کردن.
به این ترتیب امام دانست که بزودی نسل پیشی ها منقرض و فقط دایی ناصرها باقی خواهند ماند.
چون پیشی ها صلح طلب و طرفدار شادی و هنر و مهربانی بودند نسلشان منقرض شد ولی دایی ناصر ها چون جهادی و جنگ طلب و طرفدار زجر و غم و خشونت و ضمختی بودند ظلم و ستم و خرابکاری و کلاهبرداری و دزدی و برده داری و شکنجه و قتل را گسترش دادند.
پس آمریکا و چین و روسیه و اروپا و سایر ملل نامسلمان مترقی با خود گفتند که مگر ما مغز خر در سر داریم از ملت لات پرور که ضد زن است و زنان هم نژاد خود را به دلیل ممنوعیت رقص و آواز و سکس و پرنوگرافی در اسلام به راحتی مضروب و مقتول می کند انات دهیم. مثل سوریه اسلام را جوری نثارشان می کنیم تا نابود شوند و اومانیست های با فرهنگ چینی و روسی و اروپایی و سایر نژادها صاحب ملک ایران شده و نفت و معادن را فسمت کرده به ایرانی و مسلمان ندهند.
از کتاب
سد راه آزادی زنان شکسته شود؟ یا سدهای برق آبی تان؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر