روزی ابولاشی صدیق نزد امام آمد و گفت:
ای امام ! احکام بگو!
امام گفت: اح کام من و ملت تلخ شد.امام و ملا را چه به احکام در دوران مدرنیسم ما ادم شدیم اح کام نمی گیم تا کام مردم تلخ نشود.
پس ابولاشی که هنوز آدم نشده بود رفت و از طرف امام مهمان دعوت کرد و از هودلوم ها خواست احکام بگویند و انها نیز مطابق سلیقه ابولاشی، اح کام گقتند که به فجایعی منتهی شد و هودلوم ها مهمان های خوشگل دعوت و عوض رقص و آواز و خوشی و شادی همه مهمانان را خوردند.
از کتاب آخوندا آدم شدن ولی لات و لوت ها آدم نشدن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر